در جست و جوی حقیقت

صفحه ی شخصی حسین حق پناه

در جست و جوی حقیقت

صفحه ی شخصی حسین حق پناه

در جست و جوی حقیقت

"نیچه خطاب به فیلسوفان می گوید:
«خانه هایتان را در دامنه های کوه آتشفشان بنا کنید»
و من همه کسانی را که در جست و جوی حقیقت اند مخاطب این سخن می یابم.
«گریختن» مطلوب طبع کسانی است که فقط به عافیت می اندیشند
و اگر نه،
مرگ یک بار،
زاری هم یک بار..."

نوجوان ایرانی: دهه هشتادیا یا بچه‌های قرن پانزدهم هجری؟

حسین حق‌پناه | يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۴۰۰، ۱۰:۰۰ ق.ظ

 سال 91، به کمک بچه‌های دبیرستان مفید برای افتتاحیه هفته شهدای مدرسه، ویدئویی ساختیم. در ویدئو می‌خواستیم نشان بدهیم ذهن یک نوجوان مفیدی از چه چیزهایی پر است. میخواستیم بگوییم نوجوان امروز احتمالا چنین شکلی دارد: چهل تکه، متناقض نما و پیچیده. هم سنتی است و هم مدرن. هم باکری و همت می شناسد و هم بتمن و جوکر! هم می‌داند شلمچه کجاست و هم داستِ تو! هم دیزی دوست دارد و هم پیتزا! هم محمود کریمی و هم کتی‌پری! هم شهدا و هم سلبریتی ها!


بعد از پخش کلیپ، دانش‌آموزها مقاله‌ای خواندند که توضیح می‌داد اگرچه زمانه عوض شده اما بچه‌های مدرسه هنوزهم برای شهدای هم‌مدرسه‌ای‌شان احترام قائلند و به ارزش‌های آن‌ها وفادار. اینکه نوجوان امروز هنوز هم اگر بخواهد، می‌تواند همان بچه‌ی قرن پانزدهمی باشد که قرار است عصر ظلمت و بی خبری بشر را به پایان برساند...

از اسفند 91 تا امروز خیلی چیزها عوض شده...

اگر بخواهیم کلیپ را دوباره بسازیم سوژه ها و تصاویر خیلی جدیدتری داریم: از امباپه و تتلو و ساسی تا مدافعان حرم و حاج قاسم و حججی. اما من فکر می کنم مسئله، کماکان ثابت است: نمی‌شود #نوجوان را با یک کلیشه واحد رنگ زد و برایش نسخه پیچید.

نوجوان امروز نه دانش آموز آرمانی سند تحول است که تمام تفریحاتش را تواشیح، معرق کاری، نمازجمعه و ورزش تشکیل دهد و نه #گودزیلا ی دهه هشتادی که غرق در ساسی، سکس، استریم و بی‌تی‌اس شده باشد. بلکه ما با یک دوره سنی ناپایدار، سیال و طغیانی طرف هستیم که منجر به شکل‌گیری تیپ‌های #متنوع و #متکثر نوجوانی می‌شود.

پس اگر می خواهیم برای این قشر سیاست‌گذاری، برنامه ریزی و تولید محتوا کنیم باید نو+جوان را از نو بشناسیم و تنوع خرده فرهنگ نوجوانی را بپذیریم. اما سوال اینجاست: حد پذیرش این تکثر تا کجاست؟ تا کجا می توان خرده فرهنگ های نوجوانی را به رسمیت شناخت، بازنمایی و تبلیغ کرد؟ به هر کدام از این تیپ ها چقدر باید ضریب داد و جلوی کدام‌ را باید گرفت؟ اصلا این نسل ویژگی‌های مشترکی ندارند که بتوان با تکیه بر روی آن ها برنامه های رسانه‌ای طراحی و اجرا کرد؟

اگر به این پرسش‌ها پاسخ درستی نداده باشیم، انجام هر کار جدی (مثل ساخت دهه هشتادیا) برای نوجوان چندان فایده ای ندارد. مثل این می ماند که تیر از کمان رها کنیم و به هر جا خورد بگوییم آنجا هدف است! البته نیت و تلاش تیرانداز قابل تقدیر است اما نتیجه‌اش لزوماً نه!

برای نوجوان یا درباره نوجوان؟

فرض کنیم که به پرسش‌های اساسی درباره نوجوان و رسانه پاسخ دادیم. مسئله‌ی بعدی این است که می‌خواهیم #برای نوجوان تولید محتوا کنیم یا #درباره ی نوجوان؟ چقدر منطقی است که درباره‌ی همه‌ی مسائل نوجوان با خودِ او صحبت کنیم؟ مثلا با انتقال این حس به نوجوان که ««نوجوانی خیلی دوره‌ی خاص و متفاوتی است، بزرگترها تو را نمی‌فهمند، وضعیت جنسی و رسانه‌ای تو خیلی بحرانی است، مسئولان و سیاست‌گذاران تو را نادیده می‌گیرند، تو تافته جدا بافته‌ای و ...» نه تنها مشکل حل نمی‌شود؛ بلکه با چسباندن برچسب‌هایی مثل #دهه_هشتادی، #گودزیلا و دوگانه‌سازی با آدم‌بزرگترها و غیرنوجوان‌ها، شکاف نسلی و فاصله در گفتگو و تفاهم بیش از پیش خواهد شد.

بحرانی نشان دادن وضعیت نوجوان، آن هم به خودش که کار درخشانی نیست! اتفاقاً کار سخت، گفتگو درباره‌ی مسائل نوجوان با والدین، معلمان، مربیان، فعالان رسانه‌ای، مدیران و سیاستمداران و اقناع آن ها درباره ی اهمیت مواجهه عاقلانه، عالمانه و عاملانه با این مسائل است.  سخت تر این که معمولاً این دسته افراد، تجربه خود در مواجهه با فرزند نوجوانشان یا دانش آموزان و اطرافیان را به همه ی نوجوانان ایرانی تعمیم می‌دهند! آنچه باید تغییر کند نگاه کاریکاتوری، خوش خیالانه یا بدبینانه نسبت به نوجوان در مخاطب بزرگسال است.

به نظر نگارنده، واقعیت این است که نوجوان دهه هشتاد در اساس نوجوانی خود، تفاوت چندانی با نوجوان دهه هفتاد و شصت و..‌. ندارد! بلکه مسائل و بحران های به وجود آمده برای او بر پایه ی امیال فطری (همچون میل به استقلال و دیده شدن) یا اقتضائات سنی و بلوغ (مثل توجه به جنس مخالف ) است. مشکل چیزی در بیرون نوجوان است و آن هم #امکان ها یا #محدودیت هایی است که رسانه‌های جدید و فضای اجتماعی و فرهنگی برای ارضای نیازها و پاسخ به اقتضائات این نیاز ایجاد کرده است. 

این سخن نیاز به کمی توضیح دارد که در اینجا مجالش نیست.  کوتاه سخن اینکه، #نوجوان زامبی نیست!

و اما #برای نوجوان!

نوجوان –برخلاف کودک- مستعد شورش بر هر طرحی است که در غیاب او افکنده می‌شود. اصلا اگر نوجوان می‌خواست هر برچسبی که بزرگترها به او می زنند را بپذیرد که دیگر نوجوان نبود! و به همین دلیل است که با انفکاکی موقت از گروه‌های مرجع اولیه (مثل والدین و معلمان)، به سراغ گروه همسالان و الگوهایی می رود که خود، آن‌ها را انتخاب کرده‌باشد.

در محتوای رسانه‌ای و فرهنگی هم اگر چیزی را مستقیماً برای نوجوان تولید کرده و برچسب‌زده باشیم لزوماً موردپذیرش او قرار نخواهد گرفت. چه بسا نوجوان برای نشان دادن تمایز و استقلال رأی، محتوایی را انتخاب می‌کند که نه کودکانه و نه نوجوانانه، بلکه #جوانانه است.  شاید  تایید این گزاره را با نگاهی به کتاب‌ها، فیلم‌ها و قهرمانان مورد علاقه‌ خودمان در نوجوانی بیابیم اما نمود این قضیه را به طور خاص در جوایز سالانه‌ی نوجوانان آمریکایی می‌بینیم. جوایزی که هرساله توسط کمپانی فاکس و براساس نظرسنجی از نوجوانان داده‌ می‌شود. معمولاً برندگان این جوایز نه نوجوان هستند و نه درباره‌ی نوجوان‌ها محتوا تولید کرده‌اند! بلکه عمده‌ی مضامینشان درباره ی عشق، مسائل جنسی، خشونت و یا ابرقهرمانی است.تولید محتوای بومی، جذاب و موثر برای نوجوان، آن هم منطبق بر نظام ارزشی ما مسیری بسیار پیچیده‌تر دارد که مبدأش شناخت نوجوانی و نوجوان ایرانی است. درباره‌ی نوجوانی کتاب و مقاله و متخصص به قدر کفایت موجود است.

و اما نوجوان ایرانی

در یک کلام: هیچ تصویر شفاف و جامعی از نوجوان ایرانی در دسترس نیست! کسی دقیقاً نمی‌داند او به چه چیزی می‌خندد؟ با چه چیزی عصبانی می‌شود؟ از چه کسی الگو می گیرد و از چه کسی فراری است؟ او سال‌هاست که در پیمایش‌های ملی و پژوهش‌های تحقیقاتی نادیده گرفته شده است و این نادیده‌انگاری، نتیجه‌ی غفلتی بزرگتر از نوجوان در سیاست‌گذاری‌ها و اقداماتِ مرتبط با اوست. آنچه در اسناد بالادستی همچون سند تحول بنیادین آ.پ آمده نیز توصیفی کلی از نوجوان آرمانی به‌دست می‌دهد که با واقعیت اجتماعی نسبتی ندارد.

 شاید حضور جدی این نسل در متن وقایع سیاسی، اجتماعی و فضای مجازی یک دهه‌ی اخیر است که باعث شده افراد و نهادهای مختلفی به فکر پرداختن به نوجوان بیافتند. اما پرداختن به نوجوانان ایرانی بدون شناختشان چگونه ممکن است؟

بدون به رسمیت‌شناختن تکثر و تنوع ارزشی، نگرشی و کنشگری نوجوان هر حرکتی برای او، ناکافی، کم‌اثر یا با عوارض جانبی خواهد بود. اشکال بزرگتر آن که بخواهیم نگاه کلیشه‌ای و محدود خودمان از نوجوان‌های فامیل و مدرسه و محله مان را به همه همسن و سالانشان تعمیم دهیم. چنین تعمیم‌های نابجایی است که به تقلیل نوجوان ایرانی به #گودزیلا و #دهه_هشتادیا یا  فرضیه‌های دور از واقعیتی همچون #شکاف_نسلی منجر می‌گردد.

از سویی مطالعه و تحقیق در‌این‌باره، زمان و بودجه‌ی زیادی می‌طلبد و از سوی دیگر نمی‌توان توقع داشت فعالان حوزه نوجوان که وسط میدان تولید محتوا و ارائه خدمت هستند معطل نتیجه‌ی پژوهش‌ها و تفسیر و تحلیل‌ها بمانند و دست از فعالیت بکشند. پس چه باید کرد؟

از آذرنودونُه، در #تبیان قرارگاهی برای جمع کوچکی از پژوهشگران و فعالان نوجوان ایجاد شد. پس از جلسات متعدد، مسیری میان‌بُر و خلاقانه برای ایجاد تصویری عینی و متنوع از نوجوانان ایرانی یافتیم. بعد از نزدیک به یک سال رفت و برگشت مداوم بین نظر و عمل و نظارت و هدایت علمی اساتید دانشگاهی، حالا به گام‌های نهایی تدوین #پرسونای_عمومی_نوجوانان_ایران نزدیک شده‌ایم. این تصویرِ نسبتاً شفاف و البته تقلیل یافته، چراغ راهی برای برداشتن گام‌های بعدی در این مسیرِ پیچیده و پرُمدعی است. تکمیل و تدقیق این تصویر جز با مشارکت و تعامل خودِ نوجوانان و همچنین فعالان تربیتی و رسانه‌ای مرتبط میسر نخواهد بود.

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید رفت


پ.ن: این متن را به بهانه‌ی انتشار کلیپ حاشیه‌دار دهه هشتادیا در صفحه اینستاگرامم شروع کردم و در قالب چهار پست به اتمام رسانده‌ام.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی