در جست و جوی حقیقت

صفحه ی شخصی حسین حق پناه

در جست و جوی حقیقت

صفحه ی شخصی حسین حق پناه

در جست و جوی حقیقت

"نیچه خطاب به فیلسوفان می گوید:
«خانه هایتان را در دامنه های کوه آتشفشان بنا کنید»
و من همه کسانی را که در جست و جوی حقیقت اند مخاطب این سخن می یابم.
«گریختن» مطلوب طبع کسانی است که فقط به عافیت می اندیشند
و اگر نه،
مرگ یک بار،
زاری هم یک بار..."

تیغ برّان اینترنت!

حسین حق‌پناه | يكشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۵ ب.ظ

این متن در ماهنامه رشد معلم (اسفند 95) منتشر شده است(جهت دریافت مقاله کلیک کنید)

آیا رسانه ها ابزارهایی خنثی هستند که می توان به وسیله شان هر پیامی را منتقل نمود؟ یا رسانه ها فارغ از پیامی که منتقل می کنند، به همراه خود فرهنگ و پیامدهای اجتماعی به خصوصی دارند؟ پاسخ به این پرسش ها برای تعیین سهم رسانه های مختلف در آموزش و تربیت دانش آموزان ضروری است. در این مجال ضمن اشاره به نظرات مختلف درباره تاثیر رسانه ها بر تاریخ، تفکر و فرهنگ به یکی از الزامات مهم سواد رسانه ای، یعنی «رسانه شناسی» می پردازیم.

اسب بخار یا چاقو؟!

در مورد تاثیر رسانه ها بر جامعه نظرات متفاوتی میان عموم مردم و همچنین نخبگان علمی وجود دارد. مورخان، فلاسفه و متخصصان علوم اجتماعی این موضوع را به طور اعم درباره «فناوری» و اثرات آن بر تاریخ و تمدن بررسی کرده اند که ما حصل نظرات آنان بر روی یک طیف قرار می گیرد. در یک سر طیف طرفداران نظریه «جبرگرایی فناوری»[1] قرار دارند که پیشرفت فناوری را نیرویی ناشناخته و خارج از کنترل انسان ها می دانند و معتقند فناوری عامل اصلی در تعیین مسیر تاریخ تمدن انسان بوده است. کارل مارکس یکی از حامیان این نظریه است؛ آن جا که می نویسد: «آسیاب بادی، جامعه ای با ارباب فئودال و اسب بخار، جامعه ای با سرمایه داران صنعتی به بار می آورد.» در این نگاه رسانه ها نیز به عنوان یک محصول فناورانه، فرهنگ و شیوه تفکر به خصوصی را در جامعه نشر می دهند. هربرت مارشال مک لوهان نویسنده کتاب «برای درک رسانه ها» در مقاله معروف «رسانه، پیام است» به این مسئله اشاره می کند. از نظر وی ذات فناوری دربردارنده فرهنگ و پیام خاصی است که موجب تغییر در معیارها و الگوی درک و فهم انسان ها می شود.

اما در سر دیگر طیف، ابزارگرایان قرار دارند. کسانی مثل دیوید سارنوف که قدرت فناوری را کم اهمیت می دانند و معتقدند که ابزارها صرفا دست ساخته هایی خنثی هستند که دربست در خدمت خواسته های آگاهانه کاربرانشان قرار دارند. از نظر این افراد، ابزارها،  صرفا وسیله هایی هستند که ما برای رسیدن به هدفمان از آن ها استفاده می کنیم و نحوه استفاده ما عامل تعیین کننده در «مفید» یا «مضر» بودن وسیله است. این نوع نگاه غیر از فضای دانشگاهی طرفداران زیادی میان عموم مردم دارد. نمونه ی آن یکی از تمثیلات عامیانه در مورد رسانه های نوین است: «اینترنت مثل چاقو می ماند. می شود هم با آن پوست میوه را کند و هم پوست انسان را! این ما هستیم که باید درست استفاده کنیم» به دنبال چنین تمثیل و تعمیمی متهم ردیف اول مشکلات و عوارض استفاده از رسانه ها خود افرادی هستند که فرهنگ و سواد استفاده صحیح را نداشته اند.

چاقو دست کیه؟!

به نظر می رسد هر دو نگاه جبرگرا و ابزارگرا یافته های مفید و قابل دفاعی دارند که در این نوشته قصد داوری آن ها را نداریم اما هدف ما از پرداخت به این نظریات تاکید بر مثال چاقوست! در نقد این مثال باید گفت اگر چه چاقو قابلیت بهره برداری دوسویه (مفید-مضر) دارد که به نحوه استفاده صاحب چاقو برمی‌گردد؛ اما ماهیتش اساسا «بُرَندگی» است و مثلا نمی شود با چاقو دو چیز را به هم دوخت یا از آن به جای قاشق برای غذا خوردن استفاده کرد. مشکل بسیاری از مخاطبان رسانه ها نیز دقیقا از همین جا آغاز می شود. مواجهه با رسانه بدون فهم صحیح از ماهیت و کارکردهای رسانه شبیه این است که چاقوی کذایی را در اختیار نوزادی یک ساله که درکی از برندگی چاقو ندارد- قرار دهیم. او هم لبخندزنان از چاقو به عنوان اسباب بازی یا جهت خاراندن لثه هایش استفاده می کند!

مسئله "سواد تصنعی" و "توهم دانش" دانش آموزان که در مقاله پیشین به آن اشاره کردیم دقیقا از همین شیوه کاربری سرچشمه می گیرد. کاربریِ رسانه های نوین بدون درک ظرفیت ها، کارکردها و محدودیت هایشان، این رسانه ها را به ابزاری "چندکاره" و بعضا "همه کاره" تبدیل کرده که «ظاهراً» پاسخگوی بسیاری از نیازهای نسل جدید است: بازی، سرگرمی، ارتباط اجتماعی، دانش افزایی سیاسی، آگاهی از اخبار و... . دانش آموزان ما احساس می کنند پاسخ همه سوالاتشان را در گوگل پیدا می کنند و یا با خواندن چند پست شبکه های اجتماعی درباره یک موضوع می توانند با آگاهی و اعتماد به نفسی مثال زدنی و البته کاذب- در مورد آن اظهار نظر نمایند. این بنیان جعلی به جایی می رسد که از نظر آن ها اینترنت و شبکه های اجتماعی می توانند جای کتاب و معلم و شیوه های سنتی علم آموزی را بگیرند. اما این پایان کار نیست و چنان که در مقاله قبل عنوان شد «ضعف در تمرکز و استقامت، سطحی شدن، آسیب به حافظه کوتاه مدت و اختلال در مسیرهای یادگیری مغز» مشکلاتی است که از وابستگی فزاینده دانش آموزان به رسانه های نوین سرچشمه می گیرد.[2]

جالب این جاست که اثرات عمیق رسانه ها بر ذهن و فرهنگ جامعه یا آنچه «اخلاق فکری رسانه ها» نامیده می شود در ابتدا از سوی مخترعان رسانه ها هم به ندرت تشخیص داده می‌شود. آن‌ها به سختی درگیر جزئیات فناورانه ی اختراع جدید خود شده یا به کارکردهای ارتباطی و اجتماعی آن توجه می کنند و از دیدن اثرات ضمنی کار خود بی بهره مانند. کاربران رسانه ها هم نسبت به این مسئله بی‌توجهند و بیشتر به منافع عملی به دست آمده از به کارگیری رسانه ها اهمیت می‌دهند.

 چه باید کرد؟!

  1. آموزش «رسانه شناسی» : یکی از مهم ترین مراحل سواد رسانه ای، رسانه شناسی است که در آن مخاطب با شناخت ظرفیت ها و محدودیت های ذاتی هر رسانه می تواند کارکردهای آشکار و پنهان و اخلاق فکری رسانه ها را که در وهله اول برای مخاطبان ناشناخته است تشخیص دهد.
  2. رژیم مصرف رسانه ای مناسب: رسانه شناسی، به دانش آموزان کمک می کند تا «رژیم مصرف» خود را به درستی تعیین کنند و از هر رسانه مشروط و محدود استفاده نمایند.[3] همان‌طور که یک آشپز می‌داند که برای آشپزی باید از هر ظرف و وسیله‌ای به‌جا استفاده کند و مثلاً نمی‌شود با آبکش آب برد و با چاقو برنج هم زد(!) مخاطب رسانه هم باید بداند کِی و چگونه از چه رسانه ای استفاده کند؛ مثلا برای اطلاع یافتن از آخرین اخبار به‌جای کتاب باید به سراغ رادیو، تلویزیون یا خبرگزاری های معتبر اینترنتی برود و در طرف دیگر برخی اطلاعات علمی  را به جای گوگل در کتاب های کتابخانه ی مدرسه جستجو کند.
  3. پرهیز از رسانه زدگی:  امروزه دسترسی به اینترنت در مدارس امری ضروری و بدیهی تلقی می شود و نگاهی خوش بینانه  - و گاه خوش خیالانه - نسبت به نقش رسانه های نوین در فرایند آموزش غالب است. لازم است معلمان و فعالان تعلیم و تربیت، با نگاهی انتقادی و واقع نگر از رسانه ها برای آموزش استفاده نمایند و ضمن استفاده از شیوه های نوین تدریس، جایگاه ویژه ای برای تقویت روحیه جستجوگری و خلاقیت دانش آموزان قائل شوند. به خاطر داشته باشیم حصارکشی و ممنوعیت، راه حل دائمی در امان ماندن فرزندانمان از خطرات نیست. بلکه باید به آن ها آموخت «در جستجوی حقیقت» باشند و فعالانه و هوشمندانه از رسانه ها بهره برداری نمایند.



[1] عنوانی است که تورستاین وبلن، جامعه شناس آمریکایی برای این نوع نگاه به کار می برد.

[2] لازم است تاکید کنیم مشکلات ذکر شده از «وابستگی»به این رسانه ها و «مواجهه منفعلانه» نشات می گیرد و مخاطب هوشمند در معرض این موارد نیست.

[3] در مقاله «رژیم رسانه ای» مندرج در رشد معلم مهرماه سال جاری مفصلا در این باره توضیح داده ایم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی